پایگاه خبری تحلیلی آذرمغان به نقل از مهر – گروه استان‌ها- ریحانه شهبازی: تناقض‌ها در قیاس آنچنان به زیبایی در یک فرد به منصه ظهور رسیده است که در اوج اقتدار و بزرگی، خود را در مقابل عزاداران امام حسین (ع) کوچک می‌داند و با وجود قلبی مملوء از عشق سیدالشهدا، همیشه برای جفت کردن […]

پایگاه خبری تحلیلی آذرمغان به نقل از مهر – گروه استان‌ها- ریحانه شهبازی: تناقض‌ها در قیاس آنچنان به زیبایی در یک فرد به منصه ظهور رسیده است که در اوج اقتدار و بزرگی، خود را در مقابل عزاداران امام حسین (ع) کوچک می‌داند و با وجود قلبی مملوء از عشق سیدالشهدا، همیشه برای جفت کردن کفش مهمانان هیئت ابوالفضل (ع) پیش قدم است. چنین رفتار و منشی خاشعانه و مهربانانه از قلبی ساطع می‌شود که عشق امام حسین (ع) را با خود از کودکی یدک کشیده و این همان قلابی است که جوانان را به محافل مذهبی و روضه می‌کشاند. در واقع برخورد پیشکسوتان و پیر غلامان هیئت و برگزاری بی ریا و با اخلاص روضه‌ها توان جذب حداکثری دارد.

حاج حسین قریشی فرزند سید هاشم، پیر غلام ۹۱ ساله‌ای است که جوانی خود را در هیئت اهل بیت (ع) سپری کرده و برکت زندگی و سلامتی خود را به نام یا حسین (ع) گره زده است. عظمت امام حسین (ع) به قدری در نگاه و قلب حاج حسین رخنه کرده که با چشمانی درخشان همسان مرواریدی سبز رنگ مشتاق استقبال و خوشامدگویی از عزاداران است که هر بار با تعریف خاطره‌ای از گذشته و معجزاتی که از سفره امام حسین (ع) دیده اشک در چشمانش حلقه می‌زند و با لبخندی رضایت‌بخش از نوکری اربابش به مصاحبه ادامه می‌دهد.

کمانه‌های پیشانی و پینه‌های دستش که دور عصا محکم حلقه زده نشان از سختی کار و زحمت شبانه‌روزی‌اش دارد. او از ۱۲ سالگی یتیم شده و سرپرستی دو خواهر و مادرش را به عهده گرفته است. از همان سنین نوجوانی مشغول به کار می‌شود و حدود ۷۰ سال سابقه بنّایی دارد. «در جای جای اصفهان کار کردم و ۵ ماه هم در مشهد مقدس مشغول به کار شدم. تا می‌توانستم برای زندگی زحمت کشیدم و از تفریح و سینما رفتن و … محروم شدم».

«حاج حسین» شال نوکری اش را همیشه با خود دارد

حاج حسین با بیان این مطلب اذعان می‌کند که نمک زندگی‌اش را از امام حسین (ع) دارد و درست زمان برپایی هیئتی به نام حضرت ابوالفضل (ع) در اتاقی ۲۰ در ۳۰، زندگی مشترک با همسرش را آغاز کرده است. ثمره ازدواج و افتخار آفرینی ۶ فرزندش را مدیون امام حسین (ع) می‌داند که تاکنون برای زندگی کمیتش لنگ نمانده است.

خشت خشت هیئت ابوالفضل (ع) با کمک مردم بالا رفته و اکنون همه اهالی خود را میزبان آن می‌دانند و وسعت آن به گستردگی و عظمت نام ابا عبدالله (ع) شده که در این هیئت جای سوزن انداختن از جمعیت نیست. اما خشت اول را حاج حسین با همراهی چند تن از دوستان خود در سنین جوانی بنا نهاد که از آن جمع دوستانه تنها حاج حسین و یکی دیگر از دوستانش در سایه امام حسین (ع) باقی مانده‌اند و نفس می‌کشند. حاج حسین با اشاره به حداقل امکانات در زمان برپایی این هیئت می‌گوید: «بلندگو نداشتیم و آن زمان سید عباس مرشدی معروفی بود که در این هیئت روضه‌خوانی می‌کرد که به کمک او و جمعی از دوستان با هزینه هزار تومان آن هم به صورت اقساطی یک بلندگو خریدیم. موعد قسط دادن حتی آن بانی هم ۱۰ تومان آن را کم می‌کرد تا خودش نیز با جبران این باقی مانده پول سهمی در ثواب آن شریک باشد».

«هیئت بره‌ای‌ها»

این هیئت در محله علیا مسجد سید، به نام حضرت ابوالفضل (ع) برپاست. رسم خوشمزه‌ای دارند که با گفتن نام آن خنده به لبان حاج حسین می‌آید اما آن را بازهم از خلوص نیت و عشق به اهل بیت (ع) می‌داند که در دل اهالی این محله زنده مانده است.«اهالی و بانیان محله رسم دارند که به هر مناسبتی از ولادت و یا شهادت ائمه گوسفند ذبح کنند و این امر باعث شده تا به هیئت «بره‌ای‌ها» معروف شوند. هر شب جمعه هر هیئتی یک گوسفند می‌کشت. البته نه تنها در عزا بلکه در ولادت ائمه بساط چلو کباب به راه بود و همچنان این راه ادامه دارد». «اینجا برای دعوت و میزبانی از یکدیگر سبقت می‌گیرند و مدام متذکر می‌شوند که هیئت ما یادتان نرود.» حاج حسین با یادآوری این نکات اما می‌گوید که این رسم باعث نشده تا تجمل‌گرایی و بهانه نذری دادن بر سادگی برگزاری این مراسم غلبه کند. روحانیون این هیئت‌ها اصرار داشتند این مراسم بسیار ساده برگزار شود و این موعظه‌ها برای مردم کارساز شده بود و هیچ گاه غرور و عجب بر سیطره این هیئت چیره نشد. حتی هر سال یک مناسبتی را به نام یک بانی می‌دانستند و هر هیئتی اختصاص یافته بود به یک نفر بانی و یک مناسبت از تقویم هجری قمری.

او از برکات این روضه‌ها و اعتقادات مردم می‌گوید: یک شب به خانه یک مریض سختی دعوت شدیم که پدر نداشت و مادرش به ما گفت «پایان این مجلس یا تابوت پسرم دم در این خانه است یا او شفا پیدا می‌کند و سرپا می‌شود» با گفتن این جمله مادر مجلس منقلب شد و حال پیدا کرد و پس از چند روز خبر آمد که پسرش شفا پیدا کرده است.

«حاج حسین» شال نوکری اش را همیشه با خود دارد

خاطره مشهد و تبرک روضه‌ها

حاج حسین به یک خاطره به یادماندنی از سال‌های قبل از انقلاب اشاره می‌کند و می‌گوید: هیئت در آن زمان رسم داشتند که اعضا را به مشهد ببرند و حدود هشت سال این رسم به قوت خود پایدار بود و با کسب اجازه از خادمان در گوشه‌ای از حرم عزاداری می‌کردیم»

این مشهد رفتن‌ها به صورت محلی بود و یک نفر مسئول نان و یک نفر مسئول گوشت و سایر امکانات می‌شدند و به نوبه خودشان هزینه می‌کردند و من نیز صندوق دار هیئت بودم.

«یک سال که رفتیم مشهد شب آخر آشپز برایمان پلوکشمیش پخته بود و آسدمیرزا سر سفره که هشتاد نفر دور سفره بودند، گفت: «آقایون جوونا امشب شب آخر است». یک نفر یهو سر سفره گریه کرد و بقیه به گریه افتادند و زائران دیگر در حسینه متوجه این گریه و شیون ما شدند. آن شب هیچکس غذا نخورد. آنها طوری حسینی بودند که حتی پس از مداحی در یکی از شب‌های عزا جوانان بیهوش می‌شدند.»

حاج حسین شال نوکری‌اش را همه جا با خود دارد و به آن افتخار می‌کند و اکنون که پا به دهه نهم زندگی خود گذاشته است همچنان نوای گرم نوحه خوانی‌اش «مظلوم.. غریب.. بی کس..یا حسین (ع) یا ابی عبدالله.. یابن الزهرا.. حسین وای» در هیئت خوراسگان تکرار می‌شود و پایان بخش مجالس است. چراغ این روضه‌ها با بدعتی که او در اوج جوانی با دوستان خود در این محله بنا نهاده، روشنایی بخش محفل عزای امام حسین (ع) است و این بدعت و مسیر نوحه‌خوانی حتی برای مداحان مشخص است.

انتهای پیام/
منبع خبر: مهر