در روز ۳ شهریور ۱۳۲۰، ابتدا نیروهای شوروی از شمال و شرق از زمین و هوا به ایران حمله‌ور شدند و سپس نیروهای بریتانیایی نیز از جنوب و غرب حمله کردند و شهرهای سر راه را یک‌به‌یک به سرعت اشغال کردند و هر دو به سمت تهران حرکت کردند.

به گزارش آذرمغان، طبق برنامه، بامداد سوم شهریور حدود ساعت ۴ یا ۴:۱۰صبح واحدهایی از نیروهای ارتش روس با حمایت هواپیماها از چندین نقطه مرزی گرمی مغان از جمله آزادلو، وان سفلی «آشاغا وان»، اینی علیا «یوخاری اینی»، ارتفاعات اطراف تولون تا چونگونش و… به منطقه حمله می نمایند و قرار برآن بوده تا در گرمی مغان بهم بپیوندند. در پست مرزی آزادلو یکی از سربازان نگهبان با دیدن عبور نیروها از بلغارچایی به رویشان آتش می گشاید و درگیری شروع می شود فرمانده پاسگاه که گروهبان علیزاده نام داشته و سراسیمه از خواب بیدار شده و جهت بررسی اوضاع بدون آمادگی به بیرون پاسگاه رفته بود در دم مورد اصابت تیر قرار گرفته و شهید می شود و سربازان هم که تعدادشان هفت نفر بوده و یکی از آنها هم ظاهرا از اهالی منطقه (حوالی پارساآباد) بوده تا آخرین نفس جنگیده و یکی یکی مورد اصابت تیر قرار گرفته و شهید می شوند.

به نقل آقای هاشمیان از اهالی روستا، «روسها بعد از سقوط پاسگاه جنازه همه شهدا را به چاهی در حیاط پاسگاه می ریزند» و بدون برخورد با اهالی راهی گرمی می شوند در طول راه با تهدید برخی روستاها و شلیک تیرهای هوایی تا ساعت ۴-۵ عصر خود را به نزدیکی گرمی رسانده و درمنطقه معروف به فلاخُن « ساپاند داشی» در ارتفاعات حد فاصل گرمی و ایزمارا، در دئوقالاسی که مشرف به شهر مخصوصا مشرف به مراکز اداری و نظامی آن زمان گرمی یعنی محلات یوخاری باش، قاراخان داغی، بازار و قلعه باشی «قالاباشی» بوده سنگر می گیرند.

گروه دیگر مهاجمان از طریق پاسگاه «پیره مته» که روبروی پست مرزی آشاغا وان قرار داشته و هنوز هم موجود است راس ساعت ۵:۳۰ صبح به این پست حمله می نمایند وکیل باشی این پست که گروهبان پیرزاده نام داشته به مقاومت برخواسته و تا آخرین تیر جنگ کرده و نهایتا شهید می شود و بدنبال آن سربازان اسیر شده و پاسگاه سقوط میکند در روستا یک نفرمرد و یک نفر هم زن که بدون توجه به دستور روسها مبنی بر ماندن در خانه بیرون آمده بودند مورد هدف قرار گرفته و شهید می شوند. در این موقع مرحوم میر سادات خان قوزلو همراه با چند تن از همرزمان خود که شب را در خانه یکی از دوستان خود به تان هزارخان در روستای میخوش منتظر حمله روسها بوده با اطلاع از شروع حمله از آنجا حرکت می کنند تا در نقطه ای مناسب سنگر گرفته و به کمک آنها بشتابند.

اما روسها از طریق یکی از جاسوسان خود که چنین افرادی بین اهالی به «ایش بیلیون» معروف بوده اند موقعیت ایشان را دانسته و به تعقیب شان می پردازند. در بالای کوه میروداغی درگیری میرسادات خان و همرزمانش با مهاجمان روس که ایشان را تعقیب می کرده اند شروع می شود و ایشان در حالیکه چند نفر از روسها را کشته و زخمی می نماید بطرف روستای بورک آباد عقب نشینی کرده و در میان جنگلهای منطقه پناه می گیرند و روسها از ترس به تله افتادن نمیتوانند به جنگل وارد شوند و بطرف روستای پرمئییر رفته و از راه افسوران، کلان، گیگال و… خود را به اطراف روستای قوزلو می رسانند. به نقل مشهد حضرتقلی ایزدی از معمرین محلی با تیراندازی روسها در محل معروف به پشت تپه «تپه دالی» در حد فاصل روستای قوزلو، اهالی قوزلو متوجه حمله روسها می شوند. بعدها معلوم می شود که در این تیراندازی گویا روسها سربازان اسیر گرفته از مرزها، مخصوصا پست مرزی آشاغا وان را به شهادت رسانده و در همان محل دفن کرده اند.

گروه بعدی مهاجمان از طریق ارتفاعات شناوار داغی وارد منطقه شده و هنگام موقع اذان ظهر به پست مرزی تازه تاسیس اینی که در روستای یوخاری اینی واقع بوده حمله می نمایند. در اولین برخورد، وکیل باشی این پست را که جوانی مومن و مسلمان بنام مجید مراغه ای بوده در حال وضو گرفتن در حیاط پست به شهادت می رسانند. سربازان پست که تنها دو نفر بوده اند به محض مشاهده نیروهای مهاجم از در پشتی به روستائیان پناهنده می شوند. روسها وارد پست شده و ابتدا دو اسب این پست مرزی را که در حیاط بسته شده بودند به تیر می کشند و سپس کلیه وسایل و تجهیزات پست را غارت کرده و اهالی را در صورت خارج شدن از خانه به مرگ تهدید می کنند. در این هنگام یکی از اهالی بنام صفدر بیدار را که بی خبر از موضوع وارد روستا شده بود مورد اصابت تیر قرار داده و از ناحیه آرنج زخمی می نمایند. در حالیکه خبر حمله روسها در روستا پیچیده و هیچکس جرات خارج شدن از خانه را نداشته یکی از اهالی بنام آقالابالا منصوری به قصد درگیری اسلحه خود را برداشته و از خانه خارج می شود اما غافلگیرانه از پشت مورد هجوم واقع شده و شهید می شود.
روسها بعد از چند ساعت ماندن در این روستا از آنجا بطرف روستای قوزلو حرکت کرده و حدود ساعت ۵:۳۰ عصر در روستای قوزلو به گروه قبلی پیوسته و از ترس مرحوم میرسادات خان جرات نمی کنند وارد روستا شوند و فقط در هنگام عبور از کنار روستا یکی از آنها با صدای بلند اعلام می کند که به میرسادات خان بگویید که بزودی کارایشان را یکسره خواهیم کرد.

به نقل اهالی مرحوم میر سادات خان به همراه چند نفر از همرزمان و همسنگران خود، در این هنگام در محل معروف به «تپه قاباغی» که مشرف به روستاست سنگر گرفته و روسها را تعقیب می کرده که اگر در روستا دست بکاری زدند فورا وارد عمل شود. به هر حال ایشان بدون درگیری از قوزلو رد شده و بعد از پشت سر نهادن روستای اظماره و شلیک چند تیر هوایی در آنجا، حوالی ساعت ۵ عصر خود را به دئوقالاسی، محل اتراق گروه اول می رسانند. هنگام غروب چندین توپ به طرف گرمی شلیک میکنند که بنا بر نقل معمرین تنها یکی از آنها به دیوار شرقی حیاط مدرسه شاهپور (خواجه نصیر فعلی) اصابت می کند که تا سالها بعد محل آن مشخص بوده و خاطرات آن ایام را در یاد اهالی زنده می ساخت. این توپها سبب ترس اهالی شده و بسیاری به روستاهای اطراف نزد فامیلها و دوستان و آشنایان فرار می کنند و بسیاری هم در محلات در خانه روحانیون و ریش سفیدان و روسای ادارت و افراد بانفوذ شهر که قبلا از برخی از آنها نام بردیم اجتماع کرده و شب را در آنجا صبح می کنند.

آن شب هیچ کس علت وارد نشدن نیروهای روس به گرمی را نمی دانسته اما بعدها معلوم می شود که گویا به آنها خبر داده بوده اند که در گرمی علاوه بر واحدهای نظامی، روسای طوایف و افراد محل همگی متحد شده و پیمان بسته اند که در صورت ورود مهاجمان به شهر تا آخرین نفس مبارزه کنند. حتی نگهبانان روس سر و صدا و تحرکات اهالی را که تا صبح آرام و قرار نداشته اند به حساب آماده شدن برای نبرد قلمداد کرده و لحظه به لحظه این تحرکات را به بالا گزارش داده و از مقامات بالا درخواست نیرو و تجهیزات می نمایند. صبح فردا حوالی ساعت ۹:۳۰بعد از رسیدن نیروهای کمکی و تجهیزات، فرمانده آنها که به احتمال زیاد «وارتان اوف» نام داشته، به شهر نزدیک شده و این پیام را از طریق پیک به شهر می رساند که؛ «نه با خودتان کار داریم و نه با نظامیانتان ، اگر می خواهید کسی از طرفین کشته نشود اجازه دهید تا در محل مدرسه گرمی که نه مرکز نظامی است و نه مرکز اداری مستقر شویم » ریش سفیدان و روحانیون غافل از اصل موضوع با دیدن برخود خوش و مهربانی روسها این پیام را بهترین پیام از سوی یک نیروی مهاجم دانسته و اجازه ورود می دهند. روسها با این نیت که مرکز گردان ۲ فرج آور مغان که در قالاباشی بوده و نیز مرکز مرزبانی واقع در محل فعلی مخابرات قدیم در شرق مسجد جمال خانلو (صاحب الزمان فعلی) و نیز مرکز شهربانی واقع در محل فعلی شهرداری پر از نیروهای نظامی است از راه محله کوتول وارد شده و بعد از عبور از پل تک دهانه واقع در حد فاصل چشمه باشی و قالاباشی که یادگار دوران قاجاریه و به «داش کورپو» معروف بوده و در سالهای اخیر مانند سایر آثار تاریخی شهر چون مدرسه خواجه نصیر و ساختمان برخی ادارات و نیز حمامهای تاریخی گرمی تخریب گردید، وارد آشاغا بازار شده و از آنجا بطرف مدرسه گرمی رفته و در آنجا اوتراق می نمایند و بدین طریق گرمی بدون کوچکترین درگیری اما روز چهارم شهریور بعد از شهرهای آذربایجان چون آستارا، اردبیل، جلفا، ماکو ، خوی، رضائیه، تبریز و …بدست روس ها می‌افتد.

 

انتهای پیام/