پایگاه خبری تحلیلی آذرمغان – گروه سیاست: جنگ ۱۲ روزه یکی از نمادهای آزادی ستیزی و مقابله با استقلال مردم ایران با تمدن کهن و دیرینه است. این جنگ نماد مبارزه طولانی مدت ایران با استعمار آمریکایی است، وقتی مردم جهان با پیام‌های امامین انقلاب ما در طول حدود ۵ دهه بیدار شدند، قلب‌هایشان همراه […]

پایگاه خبری تحلیلی آذرمغان – گروه سیاست: جنگ ۱۲ روزه یکی از نمادهای آزادی ستیزی و مقابله با استقلال مردم ایران با تمدن کهن و دیرینه است. این جنگ نماد مبارزه طولانی مدت ایران با استعمار آمریکایی است، وقتی مردم جهان با پیام‌های امامین انقلاب ما در طول حدود ۵ دهه بیدار شدند، قلب‌هایشان همراه قلب‌های مردم مظلوم و ستم دیده فلسطین شد، دیگر رژیم وحشی و کودک‌کش صهیونیستی و حامی او آمریکای جنایتکار این میزان از فشارهای بین‌المللی را تاب نیاوردند و همچون ماری زخم خورده خواستند که به خیال باطل خودشان کار و یکسره کنند و جمهوری اسلامی را از میان بردارند، برای این کودتا هم سال‌ها تمرین کرده و خود را آماده کرده بودند که به سرعت همه نقشه‌هایشان نقش بر آب شد. مرور چرایی این جنگ و اینکه چه شد که رژیم صهیونیستی فکر کرد می‌تواند از سرزمین‌های اشغالی به خاک ایران تعرض کند و یک نظام قدرتمند را از پای در بیاورد موضوعی است که از ابعاد مختلف قابل بررسی است. محمد هاشمی رفسنجانی برادر مرحوم آیت الله اکبر هاشمی رفسنجانی کسی که پیش از پیروزی انقلاب اسلامی در جریان شکل‌گیری نهضت امام خمینی رحمت الله علیه فعالیت داشته در پاسخ به چرایی حمله رژیم صهیونیستی به ایران به ریشه مخالفت آمریکایی‌ها با نظام جمهوری اسلامی ایران پرداخت و سابقه این مخالفت دیرینه را روایت کرد، در ادامه بخش اول این گفتگو را بخوانید.

با توجه به تجربه و شناختی که از رژیم صهیونیستی به عنوان یکی از اصلی‌ترین دشمنان کشورمان دارید، به نظر شما علت تعرض رژیم صهیونیستی به خاک جمهوری اسلامی ایران چه بود؟

در مسائل سیاسی، امنیتی و منطقه‌ای لزوماً یک نظر وجود ندارد. نظرات متعددی وجود دارد. من به عنوان کسی که در دهه نخست انقلاب و در دوران امام خمینی رحمت الله حضور داشتم، شنیده‌هایی از امام در حوادث ۱۰ سال اول به خاطر دارم؛ البته معمولاً این موارد بیان شده اما کمتر راجع به برخی مسائل صحبت شده است. انقلاب اسلامی به معنای واقعی کلمه یک انقلاب مردمی بود. در سال ۱۳۵۶ انقلاب به پیروزی نزدیک شد، توافقی میان دولت عراق و دولت ایران صورت گرفت مبنی بر اینکه امام را از نجف بیرون کنند، فرستاده‌ای را به حضور امام فرستادند از او خواستند که فعالیتی نداشته باشد، بیانیه صادر نکند، سخنرانی نکند و سکوت کند و در غیر این صورت عراق را ترک کند. وزیر امور خارجه عراق به امام خمینی رحمت الله گفته بود رابطه دولت ما با ایران به نحوی است که ما نمی‌توانیم علیه نظام پهلوی و شاهنشاه کاری انجام دهیم، بنابراین شما یکی از این دو راه را انتخاب کنید. امام هم گذرنامه خود را جلوی فرستاده عراق گذاشت و گفت من نمی‌توانم سکوت کنم، من وظیفه دارم در برابر کشورم که این وقایع را بگویم.

امام خمینی از نجف به همراه یک گروه کوچک ۵ یا ۶ نفره خارج شد و در مرز کویت همراهان امام را پذیرفتند اما امام را نپذیرفتند بنابراین امام و همراهان او به بصره برگشتند و شب در هتلی ماندند تا تصمیم بگیرند به کجا بروند. آن شب آقای سیدحسین خمینی نوه امام و فرزند سید مصطفی از هتل با من تماس گرفت و می‌خواستم به من اطلاع دهند که فردای آن روز عازم چه کشوری خواهند بود، دو روز بعد از پاریس تماس گرفتم و گفتند امام به پاریس رفته است. علت اینکه پاریس را انتخاب کردم این بود که قبل از انقلاب چندین کشور از جمله فرانسه از شهروندان ایرانی ویزا تقاضا نمی‌کرد. البته در همان زمان کشورهای عربی از جمله کویت از ایرانیان ویزا می‌خواستند -من هم به پاریس رفتم-.

روایت هاشمی رفسنجانی از سابقه طولانی دشمنی آمریکا با ایران

در بدو ورود امام به پاریس و در فرودگاه شارل دوگل خبرنگاران می‌خواستند با امام گفتگو کنند که دولت فرانسه مانع شد، امام در واکنش به این اقدام دولت فرانسه گفتند که من سکوت را نمی‌پذیرم و اگر لازم باشد فرودگاه به فرودگاه می‌روم تا وظیفه‌ام را انجام دهم. یکی از نشریات جناح راست فرانسه مصاحبه‌ای با اما م انجام داد و برخلاف نظر دولت فرانسه این مصاحبه را منتشر کرد و پس از این رسانه‌های دیگر از دولت فرانسه طلبکاری کردند که چرا به رسانه وابسته به جناح خودت اجازه دادی اما به ما اجازه مصاحبه ندادی و این موجب شکستن محدودیت‌ها بود و این‌طور رسانه‌های دیگر شروع به مصاحبه کردند، من از ۱۱۷ روز استقرار امام در پاریس ۱۱۴ روز در خدمت ایشان بودم و در این زمان امام شاید روزانه با ۱۰۰ نفر از نمایندگان رسانه‌ها از کشورهای مختلف، مصاحبه می‌کرد و بر روی جنایات شاه و و خواست مردم تاکید داشت، امام تلویحاً در مصاحبه‌های خود به حامیان شاه از جمله آمریکا و اسرائیل که در آن زمان با ایران رابطه داشت، روسیه و فرانسه نیز می‌پرداخت. امام بر نهضت اسلامی و حکومت اسلامی تاکید داشت و می‌گفت مردم اسلام و حکومت اسلامی می‌خواهند.

۲۹ دی نماینده آمریکا ساعت ۱۰ شب به همراه نماینده ژیسگار دستن نماینده رئیس جمهور فرانسه به نوفل لوشاتو آمد و نماینده آمریکا تلویحاً به امام گفت شما به مسائل ایران کاری نداشته باشید، الان هم ایران نروید آنجا برای شما خطر دارد؛ فعلاً همین جا بمانید. به محض اینکه این‌ها در ساعت ۱۱:۳۰ از خانه امام بیرون رفتند، امام فرمودند اعلام کنید که من جمعه به ایران می‌روم، یک خبر نوشتیم و به رادیو فرانسه دادیم و ساعت ۱۲ شب پخش شد که امام خمینی می‌خواهند جمعه به ایران بروند

بیست و ششم دی ۱۳۵۷ جریان مبارزات انقلابی بسیار بالا گرفت و شاه ایران رفت، برای همین دو روایت بود که در یک روایت می‌گفتند آمریکایی‌ها به شاه گفتند که برو و مانند زمان مصدق با کودتایی برگرد؛ در روایت دیگر اشاره می‌شد که مردم همه مخالف حکومت شاه بودند و دریافتند که دیگر شاه نمی‌تواند حکومت کند و باید برود و باید حکومت دیگری تشکیل شود که شورای سلطنت تشکیل شد و بختیار نخست وزیر شد. بختیار در آن زمان در ظاهر از مخالفین آمریکا بود و در جبهه ملی محسوب می‌شد. دو روز بعد از رفتن شاه در بیست و هشتم دی ماه کارتر رئیس جمهور آمریکا با نوفل‌لوشاتو تماس گرفت و از امام خواست که اجازه دهد تا نماینده او به حضور امام برسد و مذاکره کند. امام اجازه داد. ۲۹ دی نماینده آمریکا ساعت ۱۰ شب به همراه نماینده ژیسگار دستن نماینده رئیس جمهور فرانسه به نوفل لوشاتو آمد و نماینده آمریکا تلویحاً به امام گفت شما به مسائل ایران کاری نداشته باشید، الان هم ایران نروید آنجا برای شما خطر دارد؛ فعلاً همین جا بمانید. آن زمان ۶۵ هزار کارشناس (مستشار) آمریکایی در حوزه‌های سیاسی، نظامی، اقتصادی و … از آمریکایی‌ها در ایران بودند و حق توحش هم دریافت می‌کردند که با خانواده‌هایشان جمعیت قابل توجهی بودند؛ امام گفت من هنوز به مردم نگفتم با آمریکایی‌ها چه کار کنند، اگر لازم باشد می‌گویم؛ نماینده کارتر از این صحبت امام جا خورد. نماینده رئیس جمهور فرانسه از در مهربانی وارد شد به امام گفت اینجا برای شما خوب نیست و ما شما را به قصر ورسای منتقل می‌کنیم و الان هم به ایران نروید آنجا برای شما خطر دارد، امام تشکر کردند و گفتند جای من خوب است و به محض اینکه این‌ها در ساعت ۱۱:۳۰ از خانه امام بیرون رفتند، امام فرمودند اعلام کنید که من جمعه به ایران می‌روم، یک خبر نوشتیم و به رادیو فرانسه دادیم و ساعت ۱۲ شب پخش شد که امام خمینی می‌خواهند جمعه به ایران بروند. بختیار فرودگاه‌ها را بست و اجازه نداد هواپیمای ایران‌ایر بیاید اما یک هواپیمای ایرفرانس ۷۴۷ را چارتر کردیم و قرار شد جمعه بعد که دوازدهم بهمن بود امام را به ایران بیاورد. به این ترتیب امام روز دوازدهم به ایران آمدند و تا بیست و دوم بهمن گروه‌های مختلف به مدرسه رفاه می‌آمدند و به امام اعلام وفاداری و بیعت می‌کردند. در همین ایام گارد شاهنشاهی از روی لباس‌های نظامی خود لباس‌های دیگر پوشیده بودند و نزد امام آمدند و در مدرسه رفاه لباس‌های رویی خود را درآوردند و با همان لباس‌های نظامی جلوی امام رژه رفتند و با امام بیعت کردند.

بختیار بیستم بهمن ماه را حکومت نظامی اعلام کرده بود و امام هم فرموده بودند که مردم به خیابان‌ها بیایند و این‌طور مردم به خیابان‌ها، پادگان‌ها و کلانتری‌ها آمدند و تقریباً ۳۶ ساعت درگیری و زد و خورد میان مردم و بعضی از نیروهای وفادار به شاه ایجاد شد.

اما در ۲۲ بهمن آنها شکست خوردند و مردم پیروز شدند و شهید محلاتی بیانیه‌ای نوشت؛ رادیو گاهی همان بیانیه را پخش می‌کند که «این صدای جمهوری اسلامی ایران است، این صدای اسلام است» و این‌طور پیروزی انقلاب را اعلام کرده بودند. تا اینجا مردم واقعاً با تمام وجود آمدند، مثلاً از زمانی که امام به پاریس رفتند که در مهر ماه بود و ۱۱۷ روز آنجا بودند در خارج از کشور عده‌ای از مبارزین می‌آمدند و اعلام وفاداری به امام می‌کردند، بیعت می‌کردند؛ در داخل هم مردم هر روز و هر شب تظاهرات داشتند شعارهای کوبنده سر می‌داد که بالاخره ۲۲ بهمن انقلاب پیروز شد. اما وقتی انقلاب پیروز شد، مرتبط با سفارت آمریکا در ایران که در زمان شاه مرکز فرماندهی آمریکایی‌ها در داخل کشور و در منطقه خاورمیانه بود، گزارش‌هایی آمد که سفارت آمریکا درصدد یک کودتا علیه امام و انقلاب و انقلابیون است. وقتی این خبر بین خواص منتشر شد، دانشجویان که بعد عنوان پیروان خط امام را برای خود انتخاب کردند، تصمیم گرفتند سفارت آمریکا را اشغال کنند یک روز از دیوارهای سفارت بالا رفتند و درها را باز کردند و در داخل سفارت آمریکا رفتند و کارکنان آنجا هم تا می‌توانستند اسناد را در دستگاه‌های خردکن ریختند تا از بین ببرند اما دانشجویان ما پیروز شدند و حدود ۷۰ نفر از کارکنان سفارت آمریکا را دستگیر کردند، منتظر نظر امام بودند که اگر این دستگیر را تأیید نمی‌شد، اجازه دهند این کارکنان از سفارت بیرون بیایند. آقای بازرگان نخست وزیر بود و آقای دکتر یزدی وزیر امور خارجه بود و درخواست کردند که امام موافقت کند تا کارکنان سفارت از آنجا خارج شوند، ولی امام نه تنها موافقت نکرد بلکه اسم این کار را انقلاب دوم گذاشتند.

انقلاب اول مبارزه با استبداد داخلی بود و این انقلاب دوم که مقابله با آمریکا بود در واقع مبارزه با استعمار خارجی بود. امام تسخیر سفارت آمریکا را که بعداً به آن لانه جاسوسی گفتند به عنوان انقلاب دوم نامگذاری کرد، در زمان مبارزات انقلابی که جبهه ملی و نهضت آزادی از سمت ملی‌گراها وجود داشت، در حرف‌های خود به دوران مصدق استناد می‌کردند که شاه بیرون رفت اما آمریکایی‌ها آمدند و کودتایی به پاک کردند و شاه را برگرداندند و تا حدودی هم به مشروطه استناد می‌کردند و می‌گفتند که ملت ایران در مبارزاتش علیه استبداد موفق شده اما علیه استعمار شکست می‌خورد بنابراین نباید با آمریکایی‌ها مبارزه کنید، شکست می‌خورید.‌

روایت هاشمی رفسنجانی از سابقه طولانی دشمنی آمریکا با ایران

برخی هنوز هم می‌گویند همه ماجرای ما با آمریکایی‌ها از زمان اشغال سفارت شروع شد.

توضیح می‌دهم به هر حال نظر دولت موقت که آقای بازرگان که در آن وقت از سوی جبهه ملی و نهضت آزادی‌ها مستقر بود، این بود که ما در مبارزه با استعمار شکست می‌خوریم، اما در مبارزه با استبداد پیروز می‌شویم، پس نباید وارد مبارزه شویم، اما وقتی امام اسم آن را انقلاب دوم گذاشتند دیگر دانشجویان تثبیت شدند و شب‌ها تعداد زیادی از مردم جلوی سفارتخانه آمریکا تظاهرات می‌کردند، علیه آمریکایی‌ها شعار می‌دادند و در نتیجه آنها کارمندان سفارت را که گروگان گرفته بودند ۴۴۴ روز نگه داشتند. امام موضوع را به مجلس ارجاع داد تا آن را حل کند، مجلس برای اینکه به این موضوع ورود کند زمانی طول کشید و در نهایت گروگان‌ها را آزاد کردند. دانشجویان اسنادی را که کارکنان سفارت آمریکا در دستگاه‌های خردکن ریخته بودند را به هم چسباندند و چندین کتاب از داخل همین کاغذها و اسناد راجع به سیاست‌های آمریکا و برنامه‌های آنها علیه ایران و انقلاب به چاپ رسید. در این مقطع ایرانیان به تعبیر جبهه ملی در مبارزه با استبداد پیروز شدند که شاه را بیرون کردند و همینطور بختیار را و نظام شاهنشاهی را که امام اعلام کرده بودند، این نظام غیر مردمی جعلی است، از بین بردند و همینطور به دولت آمریکا که سمبل استعمار بود، پیروز شدند.

آمریکایی‌ها بیکار ننشستند و اقداماتی نظیر کودتای نوژه را پیش بردند البته آنها ۱۸ کودتا علیه جمهوری اسلامی طراحی کرده بودند که پیش از اجرای این کودتاها، عوامل آنها کشف و دستگیر می‌شدند. پس از آنکه از مسیر کودتاها شکست خوردند صدام را تحریک کردند تا با ایران وارد جنگ شود، در زمان شاه قرارداد ۱۹۷۵ الجزایر میان ایران و عراق منعقد شده بود و صدام در تلویزیون این قرارداد را پاره کرد و گفت آن زمان ما ضعیف بودیم و ایران قوی بود، حالا ما قوی هستیم و دیگر قرارداد الجزایر را قبول نداریم، این قرارداد راجع به رود مشترک و آبراه‌های مرزی بود. این‌طور جنگ آغاز شد و صدام حمله هوایی به همه فرودگاه‌های کشورمان داشت و امام گفتند که یک دیوانه‌ای سنگی انداخته نمی‌تواند هیچ کاری کند و آمریکا هم هیچ غلطی نمی‌تواند بکند، جنگ ۸ سال طول کشید. در این ۸ سال تقریباً بسیاری از کشورها طرفدار عراق بودند، مثلاً ارتش عراق برای حزب بعث یک ارتش روسی بود. کویت بندرش را در اختیار عراق قرار داده بود؛ مصر هم نیرو فرستاده بود، فرانسه هواپیماهای میراژ ۲۰۰۰ به عراق داده بود و آمریکا نیز هواپیمای ایروکس داده بود که اطلاعات جمع می‌کرد همینطور سلاح در اختیار عراق قرار می‌داد. آلمان نیز سلاح شیمیایی به صدام داده بود و تقریباً همه کشورها با صدام علیه ایران بود، ولی ملت ایران به رهبری امام و حضور مردم بالاخره موفق شدند و قطعنامه‌ای که صادر شد علیه صدام و به نفع ایران بود که آتش بس شد و جنگ با آتش بس پایان گرفت. البته جنگ آن زمان پایان نگرفت چرا که تعدادی اسرا در هر دو کشور بودند، حدود ۷۰ هزار اسیر از ایران در خاک عراق بود و همین میزان هم از طرف آنها در ایران بود. درست است که عواقب جنگ برپا بود اما دیگر جنگ نظامی و میدان نبود، البته بعد از آنکه آتش بس را پذیرفتند و قرار شد دیگر جنگی نباشد به یکباره منافقین و مجاهدین از سمت غرب حمله کردند و می‌خواستند تا کرمانشاه و تهران بیایند، پایتخت را بگیرند که در عملیات مرصاد ارتش و سپاه ما آنها را گیر انداختند. صدام به این‌ها امکانات بسیاری نظیر ماشین و تانک داده بود به هر حال موفق نشدند و شکست خوردند و جنگ به اتمام رسید و پس از آن دولت تشکیل شد. البته قبل از اتمام جنگ دولت آقای خامنه‌ای برقرار بود و مهندس موسوی نخست وزیر بود. پس از سال ۶۷ که جنگ تمام شد، انتخابات برگزار شد و آقای هاشمی رئیس جمهور شد و آقای خامنه‌ای پس از رحلت امام خمینی به عنوان رهبر انتخاب شد. مسئله اختلاف با آمریکا موضوعی بود که حل نشد. حتی آقای هاشمی در این رابطه نامه‌ای به امام نوشته بودند.

روایت هاشمی رفسنجانی از سابقه طولانی دشمنی آمریکا با ایران

آیا مسأله ما با آمریکا اختلاف است یا سطح بالاتری از این را می‌بینید؟

اگر از زمان پیروزی انقلاب تا به حال، مواضع و حرف‌های دولتمردان آمریکا را رصد کنیم، دو حرف بیشتر راجع به ایران نگفتند اولاً انقلاب را تأیید نکردند و جمهوری اسلامی را به رسمیت نشناختند و یا برای ایران تغییر رژیم می‌خواستند که نظام را عوض کنند و یا تغییر رفتار می‌خواستند. معنی تغییر رفتار این بود که ایران با اسرائیل بسازد و مراوده داشته باشد چرا که قبل از انقلاب اسرائیل در ایران سفارتخانه داشت و نفت خود را از طریق ایران تأمین می‌کرد. انقلاب که پیروز شد سفارت اسرائیل را به عرفات دادیم و فلسطینیان در این سفارت مستقر شدند. آمریکایی‌ها ابرقدرت بودند و هیچگاه با ایران تعامل به معنای رایج کلمه انجام ندادند؛ دنبال ترور و کودتا بودند. منافقین ۱۷ هزار نفر را ترور کردند. این‌ها مردم عادی بودند و جز مقامات نبودند.

اگر از زمان پیروزی انقلاب تا به حال، مواضع و حرف‌های دولتمردان آمریکا را رصد کنیم، دو حرف بیشتر راجع به ایران نگفتند اولاً انقلاب را تأیید نکردند و جمهوری اسلامی را به رسمیت نشناختند و یا برای ایران تغییر رژیم می‌خواستند که نظام را عوض کنند و یا تغییر رفتار می‌خواستند. معنی تغییر رفتار این بود که ایران با اسرائیل بسازد و مراوده داشته باشد چرا که قبل از انقلاب اسرائیل در ایران سفارتخانه داشت و نفت خود را از طریق ایران تأمین می‌کرد

غیر از جریان حزب و نخست وزیری که علیه مسئولین بود و شهید بهشتی و ۷۲ تن از یاران که شهید شدند، عمده ترورها مردم عادی و کسبه بودند که عکس امام را داشتند و منافقین آنها را ترور می‌کردند. آمریکایی‌ها از تروریست‌ها حمایت می‌کردند و هم به دنبال کودتا بودند، حتی سفیر آمریکا بود که به صدام گفته بود جنگ را آغاز کند و ما پشت تو هستیم، آنها با انقلاب خوب نبودند و هنوز هم موضع خوبی راجع به انقلاب نگرفته‌اند؛ از سویی جهان آن زمان دو قطبی بود که یک قطب شرق و یک قطب دیگر غرب بود، قطب شرق با ایران وارد مذاکره شد. علی رغم آنکه ارتش صدام یک ارتش روسی بود و روسیه به آنها کمک کرده بود اما پس از مدتی به سمت ایران آمدند و تانک T72 که تانک بسیار مؤثری بود را به ایران دادند و البته شرق مخالف آمریکا بود و به دلیل اینکه انقلاب ایران هم مخالف آمریکا بود وارد سازش با ایران شد و تا زمانی که امام نامه به گورباچف داد و گفت کمونیست باید به موزه تاریخ بپیوندد، آنها نیز قبول کردند و در حقیقت شعار اصلی انقلاب که نه شرقی و نه غربی بود، به مرحله‌ای رسید که دیگر ما با شرق مبارزه نمی‌کردیم و آنها هم با ما مخالفت نبودند. مبارزه ما فقط با آمریکا و غرب بود آنها نیز با ما مبارزه می‌کردند که به مرحله تحریم‌ها رسید. سوالی که مطرح کردید که چرا اسرائیل حمله کرده و چه تحلیلی داشته، بر این مبنا که ایران با آمریکا مخالف است و یا آنها با ایران مخالف هستند، آنها تغییر نظام را می‌خواستند و برنامه‌ریزی کردند که نظام را تغییر دهند و فکر می‌کردند اگر فرماندهان ما را بزنند و یا یک سری از خواص و سران را بزنند مردم علیه نظام به خیابان‌ها می‌آیند، تکیه آنها روی این بود که مردم الان با نظام خوب نیستند. منتها آمدند و با این تحلیل و جاسوس‌هایی که در ایران داشتند، وارد شدند و جایگاه و منازل مسکونی فرماندهان، دانشمندان هسته‌ای همچنین افراد مؤثر را شناسایی کردند و در حرکت کودتایی آنها را ترور کردند و جنگ را آغاز کردند و فکر کردند که این جنگ منجر به آمدن مردم خیابان‌ها می‌شود، مردم حکومت را از بین می‌برند اما این تحلیل آنها برعکس شد و مردم حامی نظام بودند و در حمایت از نظام به خیابان آمدند و ارتش و سپاه به فرماندهی رهبری خودشان را بازسازی کردند. قدرت نظامی ایران خوب بود، حرکت کردند و زدند و برنامه آنها برعکس شد. آنطور که برخی از رسانه‌های غربی و نظر تحلیلگران آمده بود، حتی در اسرائیل هم مطرح شده بود این بود که اگر این جنگ ادامه پیدا می‌کرد اسرائیل ساقط می‌شد. با خیزشی که ارتش و سپاه ما با قدرت موشکی و پهپادی‌شان برداشته بودند تحلیل این بود که با ادامه یافتن این جنگ اسرائیل نابود می‌شد، بنابراین درخواست آتش بس کردند و البته با وساطت ترامپ آتش بس صورت گرفت هرچند که ترامپ قاتل شهید سلیمانی است و در دور اول هم که رئیس جمهور شده بود با ایران مخالفت می‌کرد و برجام را پاره کرد. در مجلس هم برخی از تندروها برجام را پاره کردند که بگویند اعتبار ندارد. بنابراین قضیه جنگ مطابق برنامه‌ریزی و تحلیل‌های آمریکا و اسرائیل برای از بین بردن نظام آنطور که می‌خواستم پیش نرفت، حتی ۵ یا ۶ دور مذاکره انجام دادند، ترامپ اعلام کرد من ۶۰ روز مهلت داده بودم و حالا شصت و یکمین روز است و جنگ را آغاز کردند و فکر می‌کردند می‌توانند نظام ما را از بین ببرند. قدرت نظامی ایران که دیگر مثل گذشته ضعیف نیست عامل پیروزی ما شد همچنین مهم‌تر از این عامل حمایت مردم و حضور آنها بود و این همان چیزی است که اسرائیل و آمریکا پیش بینی نکرده بودند.

پس از حمله اسرائیل شاهد انتصاب سریع فرماندهان از سوی رهبر انقلاب بودیم، نقش رهبری را در پیروزی این جنگ چقدر مؤثر می‌دانید؟

رهبری بسیار مؤثر بود چرا که آنها دانشمندان و فرماندهان و افراد مؤثر نظام ما را مورد هدف قرار دادند و فکر می‌کردم دیگر در ایران کسی نیست، طرحی که اسرائیلی‌ها داشتند و آن را منتشر هم کرده‌اند این بود که محل تشکیل شورای امنیت ملی ما را هدف قرار دهند و سران قوا را بزنند و پس از آن رهبری را هدف قرار دهند، این‌طور کشور ما را تصاحب کنند، رهبری مطابق ساختار نظام وقتی فرماندهان را انتخاب می‌کنند به فکر پس از آنها نیز هستند، که اگر این فرماندهان نباشند نفرات بعدی چه کسانی باشند و رهبری این ساختار را با همکاری فرماندهان و مشاورین خود هدایت کرده‌اند. به هر حال این فرماندهان جایگزین داشتند و به محض اینکه این فرماندهان را ترور کردن در ظرف کمتر از ۱۰ یا ۱۲ ساعت جانشینان آنها تعیین شدند و آنها نیز آماده کار بودند. بنابراین این بسیار مؤثر بود، قبلاً برای این‌ها فکر شده بود و فرمانده و جانشین آنها انتخاب شده بودند.

انتهای پیام/
منبع خبر: مهر