حاتم رسولی فعال فرهنگی اردبیل در یادداشتی به مناسبت هفته هنر انقلاب اسلامی به تاثیر هنر و خدمت به ارزشهای انسانی اشاره کرد و نوشت: یکی از موضوعاتی که بین اهالی هنر مطرح است این است که «آیا میتوان از هنر برای مقاصد غیرهنری و اهداف سیاسی نیز بهره برد؟»
برخی با این فکر که هنر بایستی در راه مقاصد غیرهنری نیز بکار گرفته شود، شدیدا مخالف هستند و آن را تنزیل جایگاه هنر و ابزار شدن در دست سیاستمداران، تلقی میکنند و مدعیاند که هنر فقط باید در خدمت هنر باشد و هرگونه استفاده دیگر از هنر، اصالت آن را از بین میبرد. عدهای دیگر در نقطه مقابل این نوع اندیشه قرار دارند و معتقدند هنر، زبانی است که میتوان از آن برای روایت حوادث عظیم و تبیین و تشریح وقایع مختلف سیاسی و اجتماعی استفاده کرد. تا از این طریق، ذهنها را روشن و فکرها را جهت داد.
این افراد هنر را نه ابزار سیاسی که راهبر آحاد جامعه برای رسیدن به آرمانهایی والا میدانند.آرمانهایی که نظام سیاسی بر پایه آن شکل گرفته و این نظام هدایت و مدیریت جامعه را در دست دارد.
مسلما آنچه برای یک نظام سیاسی فعال مهم است مشروعیت و مقبولیت عمومی در جامعه و بین مردم است. نظام سیاسی با چالش های بسیاری در داخل و خارج مواجه است که باید برای هر یک از آنها چارهای بیاندیشد.
ایجاد امنیت عمومی، حفاظت از تمامیت ارضی، تلاش برای رسیدن به آرمانهای نظام و ایدهآلهای مردم، حفظ استقلال کشور، توجه به رشد و توسعه همه جنبه اقتصادی و فرهنگی، حرکت در راستای قانون اساسی و بسیاری موارد دیگر که کارشناسان و خبرگان سیاسی بهتر و دقیقتر می توانند یکایک آن را بشمارند و سیاهه کنند.
بحث اصلی این است که چگونه میتوان بین هنر سیاسی که تبیین کننده راه ملت برای رسیدن به افقهای بلند و هنر در خدمت سیاستمداران و اغراض گروهها و باندهای سیاسی، تمایز قایل شد. به نظر نگارنده خیل عظیمی از دسته اول که مخالف با حضور هنر در مسایل سیاسی هستند با این جنبه اخیر از بکار گرفتن هنر در سیاست مخالفت می ورزند نه با جنبه دیگر آن. به بیان دیگر قریب به اتفاق هنرمندان معتقدند که هنرمندان نباید محصول کار خود را به هیچ وجه در خدمت اغراض و مطامع سیاسی صرف کنند و این نکته، حرف حقی است و اصلا ذات و اصالت هنر این را، طلب می نماید.
متاسفانه امروزه سیاست مداران، دنیا را به بازار مکارهای بزرگ شبیه ساخته اند و همه چیز را در راه اهداف و غرضهای سیاسی بسیار کثیف به کار میبندند؛ این اهداف به اندازه همان افراد، پست و حقیراند.
دولتهایی که به نیت استثمار و به زانو کشیدن ملتهای دیگر، از هر حربهای حتی هنر استفاده می کنند؛ روزی در قالب به تاراج بردن میراث فرهنگی کشورها، یک روز در نوشتن تاریخ جعلی برای آنها، روز دیگر در تغییر دادن خط و زبان و استهزاء آداب و رسوم و مناسک عبادی و مذهبی آنها، و روزی دیگر در ساخت انواع فیلمهای تخریب کننده اصالتهای فرهنگی و ارزشی آن جوامع. کارنامه هالیوود و تولید انواع فیلمهای ضد فرهنگی یا بهتر است بگوییم ضد بشری آن مخصوصا در دهههای اخیر و گسیل آن به کشورهای مختلف موید همین حرف است.
امروز سینمای آمریکا ابزاری در دست سیاستمداران آن کشور جهت تسلط فرهنگی، اقتصادی و سیاسی کشورهای هدف است. اما آیا هنرمند مسلمان در این صحنه کارزار و جنگ فرهنگی و هنری وظیفه ای ندارد؟
انفعال و گوشه نشینی به بهانه اینکه هنر برای هنر است و ضرورتی برای ورود به عرصههای سیاسی نیست و حتی این گونه ورود پیدا کردن به روح هنر ضربه وارد می کند؛ آیا نوعی تسلیم شدن در برابر تسویل شیطان نیست؟ شیطانی که هر روز با جلوهگری هر آنچه ناپسند و زشت است را در لباسی زیبا و چشم نواز بر ما عرضه میکند. شیطانی که قسم یاد کرده انسان را بفریبد و برای او قداست و اصالت هنری محلی از اعراب ندارد.
حال با وجود بهره بردن او از هنر در جهت به اصطلاح حفظ منافع خود هنرمند ما باید چه برخوردی در برابر آن داشته باشد؟
انتظار و توقع از هنرمند و هنر مبتنی بر نگاه زیباشناختی در زمینه هنر است. هنرمند باید زیبا ببیند و زیباییها را عرضه نماید. آیا زیبایی خروش ملتی که علیه طاغوت به پاخواستند و خود را از بند اسارت آزاد ساختند را میشود ندیده گرفت؟ کدام زیبایی از ایستادگی یک ملت در مقابل هجوم بیگانگان که به خاطر منافعاشان از هیچ عمل پلیدی دریغ نمیورزند، زیباتر خواهد بود؟ کدام زیبایی از ایثار و فداکاری مردمی که برای میهن، دین و آیین خود از جان عزیز میگذرند، میتواند زیباتر باشد؟ انسان این همه زیبایی را ببیند و آن را انکار کند یا موضع سکوت نسبت به آن اتخاذ نماید؟! توقع زیاده خواهانهای نیست که هنرمند بتواند اوج مظلومیت یک ملت را به تصویر بکشد و آن را در قالب هنر خود به جهان عرضه نماید. توقعی بجاست که هنرمند بتواند روح حماسی مردم یک کشور را همواره زنده نگه دارد و اقتدار، صلابت و عزت ملی را برای میهن خویش بیافریند.
اصالت هنر آفرینش زیبایی و بازنمایی حقیقت است. زبان هنر، زبانی عمومی است که تاریخ را در مینوردد و مقید به مکان هم نیست. هنر نه برای توجیه عمل سیاستمداران و سیاست بازان که برای رهنمون ساختن جامعه برای نیل به اهداف بلند و آرمانی ملتها ضرورتی اجتناب ناپذیر است.
ملتی که هنر ندارد از تفاهم و تکلم با سایر ملل عاجز خواهد بود. شرط ارتباط با دیگران دانستن زبان آن جماعت است تا بتوان منطق، اعتقاد و منویات خویش را بیان نمود و از ارزشهای فرهنگی و سیاسی خود دفاع کرد.
انتهای پیام/